تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت پنجاه و هفتم
زمان ارسال : ۳۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
محیا با گفتن " اوکی، میبینمت" تلفن را قطع کرد و حالا من واقعاً باید دوباره بر میگشتم کارگاه؟
تاکسی گرفتم و آدرس دادم. بیست دقیقه بعد، مقابل کارگاه بودم و محیا را دیدم کنار کارگاه ایستاده بود و سیگاری میان انگشتانش بود. از تاکسی پیاده شدم و او با دیدنم، فوراً سیگار را زیر پرمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مریم دولتیاری | نویسنده رمان
چون با همون مغز احمقش فکر کرد میتونه از کمند انتقام بگیره😂
۱۱ ماه پیش؟؟
۳۰ ساله 00لخ ی دو روز این پسر رو بدید دست من تا خوب به خدمتش برسم ، اون از عاشق شدن مزخرفش اینم از رفاقتش
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
شما بگید من ادبش میکنم😁♥️
۱۱ ماه پیشفاطمه
۲۳ ساله 00سلام من پشم هستم صاحبم با دیدن کارای دانیار ریخته😑 اخه این پسر برگای خودشم باید بریزه با این کارایی که میکنه زنگ زدی به محیا باهاش درد دل کنی مثلا دیوانه
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
وای، عالی بود😂 به خدا خودمم همینم، ولی دانیاره دیگه😂😂
۱۱ ماه پیشسارای
00قضیه سکه بودن رمان چیه، توروخدا بااین کارو نکن مریمی🥺🥺دیکه فکرنکنم بین این دوتا دوستی باشه، گند زد به دوستیشون،وای دانیارنفهمممممممم من میگم این نفمه ولی این مریمی هی تعریفشو میکنه دیدی؟
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
رمان سکه ای شده بود به این صورت که شما برای خوندن پارت باید تبلیع می دید؛ ولی چون کانال ... تو تلگرام داریم و این جا هم سکه ای بشه سخت می شه ، برداشتمش.
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
من از تعریف دانیار کردم؟😭 من که مثل شما گفتم این دیوونس. 😂 فقط گفتم عاقل میشه😅😂
۱۱ ماه پیشسارای
00همین دیگه میگی ادم میشه تعریف میکنی ازش
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
خب میشه به خدا😂😓
۱۱ ماه پیشسارای
00فکرکنم اونموقعه موهام رنگ دندونام بشه🥴🥴
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
نه زودتر از این حرفاس. البته دانیار ذاتا سر به هواست؛ ولی خب درست میشه. 🙂
۱۱ ماه پیشسارای
00انشالله خدااز دهنت بشنوه
۱۱ ماه پیشAlieh
00سلام اوه ممنون بخاطر اینکه از حالت سکه ای دراوردیش رمان خیلی خوبیه آدم کنجکاو می کنه بقیش بخونه
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
خیلی ممنون از همراهیتون💙
۱۱ ماه پیشاسرا
20ممنون بابت دراوردندازسکه ای چون واقعامشکل بودمیدونم که شماپول زحمتون می خوایدتمام شدوی ای پی کنیدواین دانیارارو زد معلوم نیست فازش چیه
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
متوجهم که سخته. ممنون از همراهیتون. و دانیار؟ دانیار یهکم جوگیره پسرمون زیاد توجه نکنید به کارهاش🤣😂
۱۱ ماه پیشملیکا
20وای خداااا این پسر چقدرر خرههه چقدر حرص میدی مارو اخهه محیاااا ؟😑😑 دوستتته دیووونهههه راستی ممنون بابت این که از حالت سکه ای برداشتید♥️
۱۱ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
عصبی بود خب خواست حرصشو خالی کنه😅🤣 ممنون از همراهی شما💙
۱۱ ماه پیش
میم
00آدم بی عقل فق خود دانیار خیلی دوست دارم بدونم عقل رو کجا به کار میگره .. حس میکنم ی عضو بیخودی ت بدنش همون مغزهه وایی چرا میخواس با رفیقش باشه